منتظِـر بهــار

پیروزی در ذات اندیشه بهــار است

پیروزی در ذات اندیشه بهــار است

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

انسان برای طی مسیر کمال همواره دو مشکل داشته است، که این دو مشکل در حقیقت یک مشکل اند
مشکل اول این بوده است که خدا را نشناخته است اما چرا خدا را نشناخته است چون خود را نشناخته است چرا که راهی برای شناخت خدا جز شاخت انسان وجود ندارد هیچ پدیده ای در عالم آفرینش نیست که بتواند ظرف معرفی خدا بشود همه آیات الهی اند اما هیچکدام نمیتوانند تجلی همه اسما الهی باشد که اگر کسی او را شناخت خدا را شناخته باشد

اگر کسی خودش رو شناخته باشد بلافاصله خدارا خواهد شناخت، همزمان خواهد خدا را خواهد شناخت و کسی که خدا را بشناسد لحظه ای در مسیر کمال فروگذار نخواهد بود

اما میخاهیم خودمون رو بشناسیم. یعنی انسان را بشناسیم. انسان را چگونه میشود شناخت؟ از روی همین ادمایی که میبینیم میشود انسان را شناخت؟ 7میلیارد انسان روی کره زمین درمقابل خودتون بگذارید.

درحالات و روحیات و کردار انها دقت کنید. به همه حالات انها احاطه پیدا کنید. و همه علم خودتون رو کنار هم بگذارید ایا میتوانید بگویید که انسان را شناخته اید؟ قطعا پاسخ منفی است.

خدای متعال در این راه انسان را تنها نگذاشت. انسان را رها نکرده. دست انسان را گرفته است. در شناخت انسان به انسان کمک کرده است. چجور کمک کرده است؟؟ خیلی ساده ست. خدای متعال انسان کامل را بعنوان مظهر همه اسماء خودش آفرید و در برابر بشریت قرار داد. تا دست او را بگیرد. راهنمای او باشد. الگوی او باشد. و بالاتر واسطه انتقال همه زیبایی ها از خدا به عالم هستی باشد. اگر انسان کامل خلق نمیشد. خلق انسان بی معنا بود و به همین ترتیب خلق همه عالم.

خدا عالم را افرید برای انسان، انسان را برای خودش، و برای اینکه انسان بالا برود نیاز مند انسان کامل است؛ پس همه آفرینش خلق شد برای انسان کامل لو لاک لما خلقت افلاک و لو لا علی لما خلقتک و لوو لا فاطمه لما خلقتکما. اگر بنا بود امامی آفریده نشود همه این خلق بی حاصل و عبث بود. انسان کامل ظرف معرفی خداست. تجلی است. تجلی علم خدا، رحمت خدا و همه اسماء الهی. اصلا امام واسطه فیض خداست یعنی هیچ خیری و فیضی به هیچ موجودی از علم نمیرسد جز بواسطه وجود امام. یعنی هرچه که در عالم میبینیم بواسطه وجود امام است اگر امام نباشد حیاتی وجود ندارد. هستی وجود ندارد. چون اول فیض اصل وجود است. هیچ ذره ای در عالم خالی از وجود امام نیست چرا که اگر از وجود امام خالی باشد محو خواهد شد. امام خدا نیست مخلوق خداست اما وقتی خوب نگاه میکنی میبینی که خداست، به این معنا که تجلی تمام اسماء خداوند است.

اما عزیزان من، مشکل اینست که هنوز برای ما امام یک وجود ناشناخته است...!

۲ نظر ۲۵ مهر ۹۲ ، ۲۲:۴۸
حنانه بهاری

بشر پس از تلاشی امت واحده ابتدای تاریخ به دو قسم مستکبران و مستضعفان تقسیم شده است.
و همواره «بشر مستکبر کوشش میکند با استضعاف مستضعفان خود را متصف به صفت کبریا سازد، و در نتیجه تلاش میکند خود را خدایگان و مستضعف را بنده نماید. البته مستضعفان نیز تا انجا که در توان دارند به چنین امری تن در نمیدهند و به این جهت مبارزه ای اشکار بین آن دو اغاز میگردد. میتوان با قاطعیت گفت مبارزه دراز اهنگ میان خدایگان و بنده (مستکبر و مستضعف) مضمون نهایی تاریخ در ادواری است که میان دو امت واحده قرار گرفته اند.»

اما مستضعفان به سه قسم اساسی تقسیم میشوند:
نخست، مستضعفان استکبار زده، این گروه که بخش ناچیزی از مستضعفان را در بر میگیرند، کسانی هستند که همچون مستکبران در خیال محال بدست اوردن کبریا و اتصاف به صفت خدایگانی هستند. 

دسته دوم که تعداد باالنسبه کثیری از مستضعفان را در بر میگیرند کسانی هستند که کبریا طلب نیستند و فطرت پاک انان بر اساس توحید و قسط قرار دارند. لیکن به حقیقت استکبار و استضعاف اگاهی کافی ندارند و هرچند همواره با مستکبران در تعارض اند لکن این تعارض خود اگاه نیست
تلاش برای خوداگاه کردن این گروه از مستضعفان یکی از بزرگترین مبادی هر انقلاب حقیقی است

دسته سوم مستضعفانی هستند که نسبت به حقیقت استکبار و استضعاف "خودآگاهی" و "دل اگاهی" دارند و اگاهانه تا حد توان برای از میان بردن استکبار و زدودن استضعاف مبارزه میکنند. اینان همان گروهی هستند که در ودیعه تاریخی متصوفان، به رندان و قلندران و عیاران موصوفند، و در مرحله برتر انبیا و اولیا بدین معنی به صفت مستضعف موصوف میشوند»


کتاب مبانی حکمی اقتصاد و معیشت از حکیم عباس معارف صص 85-86

۰ نظر ۲۵ مهر ۹۲ ، ۲۱:۵۰
حنانه بهاری